زبان و رهایی از دیدگاه هابرماس

«زبان و رهایی»

یورگن هابر ماس فیلسوف اجتماعی و سیاسی و آلمانی یکی از چهره های برجسته تفکر در قرن حاضر محسوب می شود. وی یکی از افراد مکتب فرانکفورت بوده است، اما بسیاری از اندیشه های این فیلسوف که در انتقاد از متفکران نسل اول مکتب فرانکفورت مطرح شداو را ازپیروی صرف مکتب فرانکفورتی باز می دارد. فرانکفورتی ها معتقد بودند که عقل دوران روشنگری قرن 18 به ابزار استیلا و به عقل ابزاری مبدل شده است. هابر ماس در رابطه با اندیشه های مکتب فرانکفورت مفهوم شی گشتگی سراسری در جامعه مدرن را مورد انتقاد قرار داد و در جستجوی مجرای رهایی از این وضعیت برآمده است. وی با نقد فرایند عقلانیت ابزاری مفهوم عقلانیت ارتباطی را عرضه می دارد که اساسا فرایندی رهایی بخش است.(جلائی پور و محمدی،1387)

هابر ماس از 3 نوع تحقیق علمی صحبت می کند که هر شکل آن منطبق با علاقه و منفعتی عام و مشخص است. علوم تجربی با علاقه شناختی و تکنیکی و علوم تاریخی- هرمنوتیکی با علاقه ای عملی و علوم انتقادی با علاقه رهایی بخشی مشخص می شود. همچنین هر یک از این علائق سه گانه واسط یا رسانه خاص خود را دارا هستند(کار، زبان، قدرت). به نظر هابر ماس در دوران پیشین کار و زبان به شدت با یکدیگر آمیخته بودند، علاقه به کنترل تکنیکی که بصورت خاص در کار متبلور می شود  نیازمند بهبود روابط و پیوستگی ها بود به این ترتیب انسان قادر بود که با وجود فقدان تجهیزات ارگانیک خود در دفاع از خود در برابر طبیعت فائق آید. اجتماع علاوه بر نوعی از سیستم نوعی علاقه شناختی ای که حامل رهایی بود را نیز مطرح می کرد، این علاقه به خود مختاری و مسئولیت پذیری در هر ساختار زبانی ای مطرح می شود که روش واقعیت بخشی به علاقه رهایی بخشی است.)هابر ماس،1384)

برای هابر ماس کنش و ارتباط و مفاهمه ای که حاصل از کنش است بسیار مهم است، او سعی دارد که عقلانیت ارتباطی را در جامعه نو و یا در جامعه سرمایه داری جایگزین عقلانیت ابزاری کند. جامعه سرمایه داری جامعه ای است مولد و افراد آن تنها به فکر کار و منفعت خود هستند آنها در حقیقت عقل را ابزاری برای رسیدن به هدف خود برمی گزینند. آری در چنین جامعه ای است که هیچ احساس و عاطفه ای وجود ندارد همه ی ارتباطات بر مبنای کالایی شدن هستند، این جامعه مصداق این جمله است: هر آنچه سخت و استوار است دود می شود و به هوا می رود، پس با شیوع سرمایه داری است که همه ارتباطات مستحکم فرو می کاهد و قدرت پاره ای بر پاره ای دیگر چیره می شود و نهایت اینکه امکان شکل گیری دموکراسی واقعی مخدوش است. بنابراین تنها راه برون رفت از این بحران ایجاد عقلانیت ارتباطی است. این عقلانیت ارتباطی امری به نام حوزه ی عمومی را می طلبد، حوزه ی عمومی عرصه ای است که در آن افراد به منظور شرکت در مباحث باز و علنی گرد هم می آیند این حوزه به معنی دقیق کلمه عرصه ای است که هیچ حدو حدودی بر فعالیت آن وضع نشده باشد ، حوزه عمومی حوزه عقلانی و حقیقت یاب و حقیقت ساز جامعه است، این حوزه عرصه فکر، گفت و گو، استدلال و زبان است و زبان امکان انتقاد و تفسیر اعمال و گفته های دیگران را فراهم می سازد ، این حوزه عمومی در حقیقت مابین دولت و حوزه ی خصوصی قرار گرفته است و هر چه گسترش یابد زمینه عقلانی شدن دولت و سیاست بیشتر گسترش می یابد. پس به این ترتیب در حقیقت کنش ارتباطی در قالب حوزه عمومی نقش می بندد و این کنش در ذات خود رهایی بخش است چراکه با خود کنش متعالی را فراهم می سازد، پس می توان گفت که رهایی از نظر هابر ماس یعنی اینکه بتوان دیدی انتقادی داشت و زمانی که بتوان از نوعی زبان انتقادی در ارتباطات خود استفاده کنیم در حقیقت به رهایی دست یافته ایم. وقتی در جامعه امکان کنش ارتباطی موجود باشد یعنی شرایط گفت و شنود مطلوب فراهم باشد، انسانها آزادانه بتوانند افکار خود را به یکدیگر منتقل کنند و یکدیگر را به راحتی نقد کنند به جامعه ی دلخواه خود دست می یابند هر چند هیچ جامعه ای بطور کامل نمی تواند چنین شرایطی را فراهم کند اما این شرایط مطلوب گفت و شنود بگونه ای به انسان حالتی از رهایی بخشی می دهد. بنابراین کنش ارتباطی عاملی است برای رهایی بخشی از آنجایی که از دیدگاه نقادانه پیروی می کند و حالتی رهایی بخشی دارد و دغدغه ان تنها صحت و اعتبار مدعیات است. زبان در حقیقت در اینجا نقش ابزاری رابازی می کند که انسانها برای نقد یکدیگر و برای ارتباط با یکدیگر فراهم می سازند ما از طریق زبان می توانیم خواست و علایق خود را در جمع مطرح کنیم و با یکدیگر بر سر آن به چانه زنی و گفتگو بپردازیم آنگاه به عنوان یک جامعه بر سر اهدافی که می باید مد نظر قرار دهیم به اشتراک برسیم. در جامعه آرمانی که هابر ماس از آن سخن می گوید همه معیارها و اهدافی که شکل گرفته است بر مبنای گفتگو معنا یافته است و حول آنها بحث گسترده در حوزه های مختلف صورت گرفته است. بنابراین صرف تفکیکی که در حوزه علائق شناختی میان ابزار واسط قائل شده اند مبنی براینکه هر یک از علائق رسانه خاص خود را می طلبند باید بگوییم که همانطور که در گذشته کار با زبان ترکیب می گردید و علاقه به کنترل تکنیکی نیازمند بهبود روابط و پیوستگی ها بود در اینجا هم نوعی تر کیب میان زبان و قدرت وجود دارد این زبان امری است برای سخن راندن و ارتباط انسانها و می تواند زبانی انتقاد امیز باشد و به عنوان عاملی برای رهایی بخشی باشد.اما چنین ارتباطی بطور کامل در هیچ جامعه ای تحقق نیافته است. درست است که تا حدودی کنش ارتباطی در هر جامعه ای وجود دارد ولی آن خاصیت اصلی خود که انتقاد باشد را ندارد همیشه بگونه ای قدرت موجود در جامعه مانع چنین امری می شود اموری مثل تعطیلی بعضی روزنامه ها، عدم انتشار پاره ای از کتاب ها نشان از این امر است انسانها در حقیقت زبان انتقادی نمی توانند بکار برند و آنها همواره در جستجوی نوعی از آزادی هستند تا بتوانند خواست ها و انتقادات و عقاید خود را صراحتا بگویند. بنابراین بخاطر همین است که کنش ارتباطی بحث شده ی هابر ماس باعنوان پروزه ی نا تمامش معرفی شده است و جامعه ای که در آن کنش ارتباطی به تمام معنا صورت گیرد را یو توپیای او دانسته اند. منابع: حمیدرضا و جمال، جلائی پور و محمدی، نظریه های متاخر جامعه شناسی، تهران، نشر نی، 1387 هابرماس، یورگن، ، نظریه کنش ارتباطی، کمال پولادی ، تهران: موسسه انتشاراتی روزنامه ایران، 1384 www.bashgah.net تاریخ مراجعه به سایت:26/1/89 sociologyofiran.com تاریخ مراجعه به سایت:26/1/89 www.hccmr.com تاریخ مراجعه به سایت:26/1/89 www.mardomsalari.com تاریخ مراجعه به سایت:26/1/89 www.vista.ir تاریخ مراجعه به سایت:26/1/89

نظرات 0 + ارسال نظر
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد