مقاله ای در باب تغییرات اجتماعی

مقدمه

تغییر اجتماعی در زندگی انسانها موضوع جدیدی نیست چیزی که جدید است عمومیت یافتن تغییرات است و اینکه یک نسل دانش جدید ما در مورد دنیای طبیعی، همه دانش طبیعی گذشته را دربر می گیرد، واژگون  می سازد و تکامل می بخشد. بسیاری از مشکلات ، از دگرگونی و رشد فهم ، مهارت و قدرت ما سرچشمه می گیرد، اینها تغییراتی هستند که می توانند انسان را از گذشته بیهوده رها سازند و در عین حال ما را در رنجی عمیق فروبرند و از اینجاست که انسان مجبور به نوعی برنامه ریزی در خصوص تغییرات اجتماعی است. تلاش های نوع انسان برای رفع مشکلات و بهبود وضعیت خویش و حذف موانع در محیط فیزیکی و اجتماعی خود نوعی از این تغییرات است. این تغییر اجتماعی یک مفهوم اغفال کننده است. از سویی قابل اجبار است و از سوی دیگر به علم و اراده افراد بستگی دارد، از یک سو آن را با اشتیاق می پذیریم و از سوی دیگر به شدت با آن مقابله می کنیم. از سویی پیرو نیاز برای تغییر، حرکات اجتماعی، فعالیت های سیاسی، خط مشی های بازرگانی ترتیب می دهیم و از سوی دیگر به سختی در می یابیم که آنها چطور تحمل می کنند. این تناقضات آشکار ممکن است قسمتی از افزایش توجه به تغییر را توجیه کند. فرهنگ ها چگونه گسترش می یابند؟ آیا می توان الگوها و راهبردهایی برای ایجاد تغییرات طراحی کرد؟ اینکه افراد و گروه ها چگونه آگاهانه تغییر ایجاد می کنند؟ این سوالات که ذهن محققان را در زمینه های متعدد پر کرده است همگی حول موضوع محوری تغییر در سیستم های پویا می گردند و در این میان سعی داریم بدانیم که تغییرات اجتماعی چرا و چگونه اتفاق می افتد؟                                                                                                        

ادامه مطلب ...

زبان و رهایی از دیدگاه هابرماس

«زبان و رهایی»

یورگن هابر ماس فیلسوف اجتماعی و سیاسی و آلمانی یکی از چهره های برجسته تفکر در قرن حاضر محسوب می شود. وی یکی از افراد مکتب فرانکفورت بوده است، اما بسیاری از اندیشه های این فیلسوف که در انتقاد از متفکران نسل اول مکتب فرانکفورت مطرح شداو را ازپیروی صرف مکتب فرانکفورتی باز می دارد. فرانکفورتی ها معتقد بودند که عقل دوران روشنگری قرن 18 به ابزار استیلا و به عقل ابزاری مبدل شده است. هابر ماس در رابطه با اندیشه های مکتب فرانکفورت مفهوم شی گشتگی سراسری در جامعه مدرن را مورد انتقاد قرار داد و در جستجوی مجرای رهایی از این وضعیت برآمده است. وی با نقد فرایند عقلانیت ابزاری مفهوم عقلانیت ارتباطی را عرضه می دارد که اساسا فرایندی رهایی بخش است.(جلائی پور و محمدی،1387)

هابر ماس از 3 نوع تحقیق علمی صحبت می کند که هر شکل آن منطبق با علاقه و منفعتی عام و مشخص است. علوم تجربی با علاقه شناختی و تکنیکی و علوم تاریخی- هرمنوتیکی با علاقه ای عملی و علوم انتقادی با علاقه رهایی بخشی مشخص می شود. همچنین هر یک از این علائق سه گانه واسط یا رسانه خاص خود را دارا هستند(کار، زبان، قدرت). به نظر هابر ماس در دوران پیشین کار و زبان به شدت با یکدیگر آمیخته بودند، علاقه به کنترل تکنیکی که بصورت خاص در کار متبلور می شود  نیازمند بهبود روابط و پیوستگی ها بود به این ترتیب انسان قادر بود که با وجود فقدان تجهیزات ارگانیک خود در دفاع از خود در برابر طبیعت فائق آید. اجتماع علاوه بر نوعی از سیستم نوعی علاقه شناختی ای که حامل رهایی بود را نیز مطرح می کرد، این علاقه به خود مختاری و مسئولیت پذیری در هر ساختار زبانی ای مطرح می شود که روش واقعیت بخشی به علاقه رهایی بخشی است.)هابر ماس،1384)

ادامه مطلب ...

ملاک های صدق و کذب و چیستی نظریه حقیقت

صدق‌ و کذب‌ در زمرة‌ مهمترین‌ مباحث‌ معرفت‌شناسی‌ به‌ شمار آمده‌ است‌ و از دیرباز محل‌ توجه‌ بوده‌ است. این‌ بحث‌ در ابتدا بیشتر درباره‌ تعیین‌ معیار صدق‌ و کذب‌ بود اما کم‌کم‌ اندیشمندان‌ با نگاهی‌ دوباره‌ به‌ تأمل‌ دربارة‌ چیستی‌ صدق‌ و کذب‌ پرداختند. صدق‌(truth)  و کذب‌(falseness)  در کاربردهای‌ منطقی‌ و فلسفی‌ از اوصاف‌ گزاره‌ها statement))، قضایاproposition) )، باورهاbelief) )، گمانها(conjecture)  و آرأ(opinion)  به‌شمار می‌روند و ما در گفتارهای‌ معمولی‌ و نیز در گفتمان‌های‌ علمی‌ و فنی‌ پیوسته‌ پاره‌ای‌ از باورها و گزاره‌ها را صادق‌(true)  می‌خوانیم‌ و پاره‌ای‌ دیگر را کاذب‌.(false)  اما صدق‌ چیست؟ هنگامی‌ که‌ باور یا گزاره‌ای‌ را صادق‌ دانستیم‌ درواقع‌ چه‌ ویژگی‌ و خصلتی‌ را به‌ آنها نسبت‌ می‌دهیم؟ پیش‌ از هرگونه‌ پاسخگویی‌ نخست‌ باید دو نوع‌ پرسش‌ درباره‌ صدق‌ را از یکدیگر جدا سازیم. ما گاهی‌ می‌پرسیم‌ صدق‌ چیست‌ و منظورمان‌ این‌ است‌ که‌ ماهیت‌ آن‌ را شناسایی‌ کنیم. گاهی‌ هم‌ می‌پرسیم‌ چه‌ چیزی‌ صادق‌ است؟ و مرادمان‌ این‌ است‌ که‌ کدامین‌ باورها یا قضایا و گزاره‌ها صادقند. فیلسوفان‌ با پرسش‌ نخست‌ و دانشمندان‌ با پرسش‌ دوم‌ سروکار دارند. دانشمندان، در پی‌ آنند که‌ قضایای‌ صادق‌ را در حوزه‌ تخصصی‌ خویش‌ کشف‌ کنند. اما فیلسوفان‌ برآنند تا ماهیت‌ صدق‌ را بیابند و منظور از انتساب‌ ویژگی‌ صدق‌ به‌ باورها و قضایا را روشن‌ سازند.

معمولاً‌ گمان‌ می‌رود صدق، هدف‌ درخور و نتیجه‌ طبیعی‌ پژوهش‌های‌ علمی‌ است‌ و باورهای‌ صادق، باورهایی‌ سودمندند، و معنای‌ یک‌ جمله‌ از شرایطی‌ که‌ موجب‌ صدق‌ آن‌ جمله‌ می‌شود، به‌ دست‌ می‌آید، و با استدلال‌های‌ معتبر می‌توان‌ از صدق‌ چیزی‌ دفاع‌ کرد. اینها مدعیاتی‌ معرفت‌شناختی، اخلاقی، معناشناختی‌ و منطقی‌ درباره‌ صدق‌ است‌ و چنانچه‌ بخواهیم‌ چنین‌ مدعیاتی‌ را به‌خوبی‌ فهم‌ یا ارزیابی‌ یا پالایش‌ کنیم، باید نخست‌ تبیینی‌ از ماهیت‌ صدق‌ عرضه‌ کنیم‌ و برای‌ چنین‌ تبیینی‌ نیز به‌ نظریه‌ نیاز داریم(فتحعلی زاده، فصلنامه ی ذهن شماره 5)

ادامه مطلب ...