مقاله ای در باب تغییرات اجتماعی

مقدمه

تغییر اجتماعی در زندگی انسانها موضوع جدیدی نیست چیزی که جدید است عمومیت یافتن تغییرات است و اینکه یک نسل دانش جدید ما در مورد دنیای طبیعی، همه دانش طبیعی گذشته را دربر می گیرد، واژگون  می سازد و تکامل می بخشد. بسیاری از مشکلات ، از دگرگونی و رشد فهم ، مهارت و قدرت ما سرچشمه می گیرد، اینها تغییراتی هستند که می توانند انسان را از گذشته بیهوده رها سازند و در عین حال ما را در رنجی عمیق فروبرند و از اینجاست که انسان مجبور به نوعی برنامه ریزی در خصوص تغییرات اجتماعی است. تلاش های نوع انسان برای رفع مشکلات و بهبود وضعیت خویش و حذف موانع در محیط فیزیکی و اجتماعی خود نوعی از این تغییرات است. این تغییر اجتماعی یک مفهوم اغفال کننده است. از سویی قابل اجبار است و از سوی دیگر به علم و اراده افراد بستگی دارد، از یک سو آن را با اشتیاق می پذیریم و از سوی دیگر به شدت با آن مقابله می کنیم. از سویی پیرو نیاز برای تغییر، حرکات اجتماعی، فعالیت های سیاسی، خط مشی های بازرگانی ترتیب می دهیم و از سوی دیگر به سختی در می یابیم که آنها چطور تحمل می کنند. این تناقضات آشکار ممکن است قسمتی از افزایش توجه به تغییر را توجیه کند. فرهنگ ها چگونه گسترش می یابند؟ آیا می توان الگوها و راهبردهایی برای ایجاد تغییرات طراحی کرد؟ اینکه افراد و گروه ها چگونه آگاهانه تغییر ایجاد می کنند؟ این سوالات که ذهن محققان را در زمینه های متعدد پر کرده است همگی حول موضوع محوری تغییر در سیستم های پویا می گردند و در این میان سعی داریم بدانیم که تغییرات اجتماعی چرا و چگونه اتفاق می افتد؟                                                                                                        

تعریف تغییرات اجتماعی:

تعاریف بسیار زیادی از تغییر اجتماعی صورت گرفته است که تعداد زیادی از آنها را می توان در کتاب های واگو(1373)، راجرز و شومیکو(1376)، ایزنشتات(1968) و روشه (1370) مشاهده کرد، ما در اینجا تعاریف واگو و گی روشه  را توضیح می دهیم.                                                      

به زعم واگو(1373: 13) تغییر اجتماعی فرایندی است از جایگزینی کمی و کیفی پدیده های اجتماعی که ممکن است با برنامه و یا بی برنامه باشد و مشتمل بر چهار وجه است:

هویت تغییر: همان پدیده اجتماعی است که مورد تغییر قرار می گیرد مانند الگوهای کنش متقابل، ساختار اقتدار، ظرفیت تولید و نظام قشربندی.

سطح تغییر: نوع هدف تغییر را بر اساس روش تقسیم بندی مشخص می کند، یک نوع تقسیم بندی می تواند تقسیم سطوح به سطح فردی، گروهی، سازمانی، نهادی و جامعه باشد.

دوره زمانی: عبارت است از زمانهای مختلف فرایند تغییر، از شروع تا زمان پذیرفته شدن و پایداری تغییر.

جهت تغییر: مسیر و الگوی حرکت تغییر را مشخص می کند، تغییر ممکن است پیش رونده، یا واپس گرا باشد و یا بر اساس الگوهای متفاوت حرکت نظیر الگوهای خطی یا چرخشی انجام شود.

از نگاه گی روشه(1370: 26) تغییر اجتماعی عبارت است از تغییری قابل رویت در طول زمان بصورتیکه موقتی یا کم دوام نباشد، بر روی ساخت  یا وظلیف سازمان اجتماعی یک جامعه اثر گذارد و جریان تاریخ آن را دگرگون کند. همچنین باید میان تغییر و تحول تفاوت گذارد تحول اجتماعی مجموعه ای از تغییرات در طی چندین نسل می باشد ولی تغییر اجتماعی تغییر در یک نسل یا یک دوره کوتاه مدت است و نیز در محیط جغرافیایی و اجتماعی محدود رخ می دهد. ادبیات تغییرات اجتماعی بتدریج میان تغییر و تحول تفاوت گذاشته است مراد از تغییرات تک خطی یا حتی الگوهای چرخشی تغییر همانی است که امروزه بدان تحول می گویند.(روشه، 1370)

عوامل تغییرات اجتماعی

استفان واگو(1373) مواردی چون جمعیت، تضاد اجتماعی، جبر اقتصادی، نوآوری ها و نظام قانونی را به عنوان عوامل موثر در ایجاد تغییر اجتماعی نام می برد، وی همچنین فشارهای ساختاری را یکی از عوامل تغییر اجتماعی می داند.

از نظر واگو فشار ساختاری عبارت است از اختلاف میان دو یا چند عنصر نظام اجتماعی که می توان برای آن دلایل زیر را ذکر کرد: عدم تعادل جمعیتی، بی هنجاری، طغیان به عنوان عکس العملی در برابر فشار، وجود کمبودهایی در جامعه ، ابهام در انتظارات و نقش ها، تعارض میان نقش ها، فاصله میان آرمان و واقعیت و عدم سازگاری با نظم اخلاقی، تضاد در ارزش ها و اضطراب در پایگاه ها.

محسنی (1372) نیز عوامل تغییرات اجتماعی را در دودسته عوامل ساختی یا مادی و عوامل فرهنگی خلاصه    می کند. در دائره المعارف بریتانیا از عواملی چون محیط طبیعی، فرایندهای جمعیتی، نوآوری تکنولوژیکی، فرایندهای اقتصادی، افکار و عقاید ، جنبش اجتماعی و فرایندهای سیاسی به عنوان علت تغییر نام برده شده است.

نظریات تغییرات اجتماعی

با وجود آنکه مطالعه تغییر اجتماعی از ابتدای پیدایش جامعه شناسی مورد توجه جامعه شناسان بوده است، ولی هنوز نظریه عامی در این مورد وجود ندارد، منظور از تئوری عام نظریه ای است که ضمن تشریع ابعاد شش گانه تعریف تغییر اجتماعی قادر به تشریع موارد زیر باشد:

-         عناصری که در تغییرات جتماعی  تغییر می کند.

-         علت ایجاد تغییر

-         چگونگی انجام تغییر

-         تفکیک عوامل دگرگونی داخل و خارج سیستم. (جوادی یگانه و عباسی،1370)

اگوست کنت برای اولین بار جامعه شناسی را به دو بخش عمده تقسیم می کند: 1 ) جامعه شناسی استاتیک 2) جامعه شناسی دینامیک. موضوع مورد مطالعه جامعه شناسی استاتیک نظم حاکم در جامعه است یعنی شیوه ای که بر اساس آن افراد یک جامعه در بین خود نوعی تفاهم بوجود می آورند که در حقیقت ضامن وجود و ادامه حیات وعملکرد آن جامعه است، برعکس موضوع جامعه شناسی دینامیک پیشرفت وتوسعه است، یعنی مطالعه تکامل جامعه از ورای تاریخ بشریت و در واقع بر اساس همین نظریه است که آگوست کنت قانون حالات سه گانه خود را ارائه داده است. تئوری کنت در قالب تئوری تکامل که از دیر باز توسط کنت، مورگان و اسپنسر مطرح شده است و در دوران معاصر افرادی مثل گرهارد و جین لنسکی آن را پی می گیرند جای گرفته، براین اساس که تمامی جوامع  در تمامی جنبه های زندگی اجتماعی از مراحل خاص رشد و پیشرفت گذر می کنند و خصوصیت تمام این مراحل حرکت از ساده و ناقص به پیچیده و کامل است.

از میان دیگر جامعه شناسان می توان مارکس و انگلس را نیز صاحب نظریه جامعه شناسی تغییر دانست. آنها اعتقاد داشتند که ریشه تحولات جامعه کاپیتالیستی در تشدید مبارزه بین صاحب ابزار تولید و طبقه کارگر است که سبب از بین رفتن طبقه کاپیتالیستی و به وجود آمدن جامعه کمونیستی می شود.کسانی که به مارکس علاقه داشتند معمولا محققانی بودند که علاقمند به تجزیه تحلیل تغییر اجتماعی بوده اند. ریشه این همه توجه به جامعه شناسی مارکس در واقع باید در علاقمندی و کوشش جدید در زمینه مطالعات جامعه شناسی از دید تاریخی جست و جو کرد. ولی در همین زمان جامعه شناسی مارکس در عده زیادی از جامعه شناسان تمایل جدیدی را در جهت مطالعه مشکلات و مسائل تئوریک و تجربی که مربوط به تحولات اجتماعی جامعه میشوند چون مبارزه طبقاتی، جنبش های انقلابی، تغییرات ساخت جامعه و... بوجود آورد.

عده ای معتقدند که کارکردگراها به تغییرات اجتماعی چندان توجهی ندارند اما نبایستی تصور کرد که فونکسیونالیزم از هر نوع مطالعه ای درباره ی تغییر اجتماعی دست کشیده است زیرا در همین دوره محققان بی شماری تحلیل های بسیار جالبی یا در ارتباط با بعضی عوامل یا درباره ی چگونگی تغییر اجتماعی به عمل آورده اند حتی کینگزلی دیویس در این زمینه تایید می نماید که در برخی از عالی ترین تحلیل های تغییر اجتماعی از آثار محققانی است که به عنوان فونکسیونالیزم شهرت یافته اند: مثلا کروبر درباره تغییرات ناشی از رشد اختراعات، تکنیک ها. آگاهی ها در رابطه با نوآوری در جوامع باستانی و پیشرفته و مرتون به تحلیل نقش عوامل مختلف اجتماعی فرهنگی در تحول آگاهی های علمی و تکنولوژیک پرداخته است.(مور، 1381)

دورکیم نیز از جامعه شناسانی است که بیش از کسان دیگر عامل جمعیت را در دگرگونی اجتماعی مورد تجزیه تحلیل قرار داده است. افزایش زیاد جمعیت به نوعی تقسیم کار منجر شد و به دلیل تقسیم کار است که جامعه سنتی مبتنی بر انسجام مکانیکی به جامعه صنعتی مبتنی بر همبستگی ارگانیکی تبدیل گردید. از طرفی تراکم جمعیت سبب بوجود آمدن تراکم اخلاقی گردیده و به اینصورت که انسانها با نزدیک شدن به یکدیگر روابطشان تنوع یافته و تشدید می گردد. از طرفی افزایش جمعیت سبب بوجود آمدن تمدن می شود به اینصورت که هرچه کنش متقابل آنها بیشتر باشد و هر چه این کنش ها سریعتر و قوی تر عمل نماید زندگی اجتماعی پر هیجانتر و پیچیده تر خواهد بود. تراکم اخلاقی به عنوان  موتور یا نیروی محرکه توسعه جوامع و منشا تمدن در واقع حاصل تشدید، تعدد کنش های متقابل و در نتیجه تاثیر متقابل افراد به یکدیگر است، بنابراین رشد و تراکم جمعیتی در چنین زمانی باعث پیشرفت تقسیم کار و تراکم اخلاقی می گردد. (روشه،1370)

هربرت اسپنسر افزایش جمعیت را تنها یک عامل کمکی در گسترش تقسیم کار محسوب نموده است، در حالیکه هانری ژان علاوه بر عوامل جمعیتی به عوامل اقتصادی و پیشرفت تکنولوژی ها و عوامل فرهنگی هم توجه داشت. ژرژ بالاندیه هم معتقد بر این بود که بر عوامل جمعیتی بایستی جنبه های اقتصادی نیز افزود او نیز به سه عامل جمعیت، اقتصاد و فرهنگ توجه داشت.

وبر اثرات بنیادی تاریخ و عامل تغییر جوامع می دانست مبنی بر اینکه وی می خواست نشان دهد که مذهب بر خلاف آنچه که مارکس آنرا عکس العمل ایدئولوژیکی ناشی از ساخت اقتصادی تلقی       می کند در واقع می تواند به عنوان عاملی پویا در تغییر اقتصادی محسوب گردد. با توجه به اهمیتی که وبر به عامل مذهب در تغییرات می دهد در اینجا سه مسئله اساسی را می توان مورد بحث قرار داد:     1) کنش متقابل بین عوامل مختلف و خصوصا بین عوامل فرهنگی و عوامل زیر بنایی در توجیه تغییرات اجتماعی و اقتصادی.  2)  تداوم تاثیر عامل مذهب در تاریخ غرب.3) موازنه ای که ممکن است بین عوامل مختلف تغییر برقرار نمود. (مور، 1381)

داروندورف می گوید اقتدار هم مانند ثروت بطور نامساوی توزیع گردیده است  و تضاد عاملی اساسی و بنیانی پویا است که در ذات و طبیعت هر سازمان اجتماعی وجوددارد و پیوسته موجب پیدایی دگرگونی، تحول و گاهی انقلاب می گردد در حالیکه مارکس تنها انقلابات را عامل تغییر جوامع می دانست و وسعت دگرگونی ها را منتج از شدت تضادها می دانست.

پارتو ازصاحبنظران تئوری های دورانی است که  نخبگان را عامل تغییر و دگرگونی جامعه  می دانست، او از جامعه تصویری در ذهن داشت که می توان آن را نخبه پرور غیراریستوکراتیک نامید و بنابراین در مفهومی که او از گردش نخبگان ارائه می داد قدرت ارثی نخبگان را مورد تردید قرار می داد. پارتو عقیده داشت که قدرت و حاکمیت ، اقتدار فقط به اشخاصی که از لحاظ کیفی و هم از لحاظ عینی برتر هستند تعلق می گیرد و گردش نخبگان به نظر وی واقعیتی عینی است به شرطی که بوسیله آن یک جامعه بطور طبیعی به موجودیت خود ادامه داده و پیشرفت می نماید پس پاره تو تغییر نخبگان را عامل دگرگونی و تغییر جامعه می داند.

در حالیه موسکا می گوید نخبگان کسانی هستند که قدرت را در جامعه بر عهده دارند این اقلیت با یک طبقه اجتماعی واقعی یا یک طبقه حاکم قابل مقایسه است زیرا آنچه که به این اقلیت قدرت می بخشد و به آن امکان رسیدن به قدرت را می دهد سازمان و ساخت آن است.

اما میلز بدون آنکه همانند موسکا به مفهوم طبقه توجه نماید از گروه نخبگانی صحبت به میان می آورد که برای تشکیل یک واحد قدرت مسلط بر جامعه بهم می پیوندند و روابطی که این برگزیدگان را بیکدیگر پیوند می دهد اساس و مبنای متفاوتی دارد از قبیل اینکه این روابط ممکن است بر اساس منافع مشترکی بین بعضی از گروه های بزرگ یا بین موسسات بزرگ باشد. در حقیقت پارتو، موسکا و میلز به کنشگران سبب ساز تغییر توجه داشته اند .

اما تورن به جنبش های اجتماعی توجه دارد که این جنبش ها برای رسیدن به یک هدف خاصی و برای توسط افراد خاصی ایجاد شده اند وسخنگوی یک سری افراد خاص می باشند (گی روشه،1370.)

گاهی اوقات ارزش ها و انگیزه هایی که در وجود افراد صورت می گیرد زمینه ساز تغییرات و تحولاتی می شود. ارزش به مثابه آرمان ، هدف یا حقیقت از بعضی جهات جدا از شخص است زیرا به عنوان یک محرک می تواند و یا باید بر انگیزه های افراد موثر واقع شود مثلا مک کله لند نیاز به موفقیت را عاملی برای تغییر جامعه می داند و عواملی که سبب ساز نیاز به موفقیت می شود را در آموزش در خانواده، طبقه اجتماعی والدین، تحرک اجتماعی، ایدئولوژی و نیاز به موفقیت، محرومیت و انگیزه ی نیاز به موفقیت می داند از طرفی او معتقد است نیاز به عضویت یا پیوستگی و نیاز به قدرت عوامل دگرگون کننده ی جامعه است بطوریکه نیاز به پیوستگی با گرایش به ایجاد استقرار و حفظ و نگهداری روابط موثر با دیگر فراد مشخص می گردد در رابطه با نیاز به موفقیت آن را خواست یا گرایش به کنترل وسایلی می داند که دیگران را تحت نفوذ قرار می دهد(مور،1381).

تمامی آنچه را که مطرح کردیم نگاه نظریه پردازان در خصوص تغییرات اجتماعی بود که شامل شرایط ، عاملان و کارگزاران کنش بود.

 

در پایان بحث به الگوهای تغییر اشاره ای می نماییم:

الگوهای اصلی تغییرات اجتماعی عبارتند از تکامل، اشاعه، فرهنگ پذیری، شهری شدن و صنعتی شدن.

تکامل

 نظریه پردازان کلاسیک این اعتقاد را داشتند که جوامع در سیر تکاملی خود از مرحله ای به مرحله دیگر گذر می کنند و مرحله تاریخی در قیاس با مرحله ماقبل خود مرحله ای کاملتر و پیشرفته تر ارزیابی می گردید. انسان شناسان معاصر در احیا نظریه تکامل بر فرهنگ و تکنولوژی تاکید دارند تا نشان دهند چگونه تغییرات تکاملی در جامعه اتفاق می افتد . آنها سعی دارند تا منبع اصلی تغییر جوامع را به نحوه معیشت آنها تبیین کنند و ربط دهند.(واگو:115)

به نظر ویلبرت مور علاقه به تکامل اجتماعی به دو شکل عمده تجلی پیدا کرده است: شکل اول را می توان در کار استوارد دید که تلاش می کند تنوع تکاملی اجتماعی را به کمک مقوله تکامل چند خطی درک کند و شکل دوم را در کار کسانی مانند وایت، سالینز، باید دید که معنقدند نظریه تکامل اجتماعی را باید در سطح بسیار عام دید. لیکن نباید بر این نکته اصرار داشت که تمام تفاوت های ساختاری و فرایندهای پویا در این نظریه گنجانده شود یا از آن مشتق شود(مور،1381: 164).

اشاعه

تحلیل تغییر اجتماعی در قالب الگوی اشاعه تلاش می کند که نگاه خطی دیدگاه تطورگرایانه به تاریخ را رد نماید و بر مطالعه پدیده های فرهنگی در قالب و کانون های جغرافیایی خاص مترکز گردد. در این الگو تغییرات اجتماعی و فرهنگی اقتباس و امانت گرفتن عناصر فرهنگی از یک نقطه جغرافیایی و بسط و گسترش آن در نقطه دیگر مورد تحلیل قرار می گیرند انسان شناسان معتقدند که اشاعه در جوامع پیچیده امروزی نیز وجود دارد بسیاری از عناصر فرهنگی که توسط گروه های متخصص ایجاد شده بوسیله گروه های دیگر اخذ شده است(واگو،1989: 116)

فرهنگ پذیری

 دلالت بر اخذ ویژگی های مادی و غیر مادی از جامعه و فرهنگ دیگر دارد به عبارت دیگر فرهنگ پذیری به آن دگرگونی فرهنگی اطلاق می شود که بر اثر تماس های گسترده و مستقیم میان دو یا چند گروهی رخ می دهد که بیش از این تماس، گروه های مستقلی بودند(بیتس و پلاک،1375: 722)

شهری شدن:

شهری شدن فرایندی است که بواسطه آن نسبت جمعیت شهرنشین همراه با بسط و گسترش شبکه های ارتباطی فعالیت های اقتصادی، سازمان های سیاسی و اداری در مناطق شهری افزایش می یابد شهری شدن فرایندی تاریخی است که قدمت طولانی دارد و همراه است با تغییراتی در مقیاس های خرد، میانی و کلان، تغییرات و پیامدهایی که نه تنها در تمامی طول فرایند شهری شدن از شکل و ماهیت همگون و یکسانی برخوردار نیستند بلکه این تغییرات و پیامدها در مناطق مختلف نیز تفاوت محسوس را از خود نشان داده اند. به نظر کومار شهر نشینی نمی تواند صرفا با آمار رشد شهری شناخته شود(کومار، 1381)

صنعتی شدن و خانواده:

فرایند صنعتی شدن تغییرات عمده ای را در نهاد خانواده به لحاظ ساختاری ، کارکردی و روابط درونی خانواده و نیز چگونگی شکل گیری این نهاد به وجود آورده است. از حیث ساختاری صنعتی شدن خانواده گسترده را به خانواده هسته ای تبدیل نمود. خانواده در دنیای غیر صنعتی یک موسسه و بنگاه جمعی است همه اعضایش خود را جزئی از آن مجموعه می دانند و نتیجه همکاری مشترکشان را در ذخیره مشترک می ریزند، خدمتکاران و اعضا دیگر غیر خانواده مانند شاگردان به عنوان اعضا خانواده پذیرفته می شوند و اینگونه با آنها رفتار میشود هیچگونه روابط شخصی الزامی به جز آنها که خانواده تشخیص می دهد وجود ندارد، خانواده و اعضا مدل کوچکی از جامعه اند کار ویژه اقتصادی خانواده را بر هم می زند و آن را به واحد مصرف و اجتماعی شدن تقلیل می دهد تولید از خانوده به کارخانه منتقل می شود.

طبقه بندی تغییرات اجتماعی:

یک وجه دسته بندی انواع تغییر می تواند دوره زمانی تغییر باشد. مطابق تعریف دوره زمانی تغییر مدت زمانی است که تغییر بعد از پذیرفته شدن و بدون از دست دادن کارکرد خود باقی می ماند. تغییرات اجتماعی بلندمدت بیشتر از منظر تاریخی نگریسته می شوند و می توانند عواملی مثل بیابان نشینی، عصر کارگران ماهر و .... را در گیرد.

اما تغییرات اجتماعی زود گذر تغییراتی هستند که دوره زمانی آنها عموما زیر 50 سال است و می تواند یکی از انواع زیر باشد

هوس های اجتماعی: هوس های اجتماعی ارزش هایی هستند که فقط برای جلب توجه دیگران بر زندگی اشخاص حاکم می شوند و هر چه بر دامنه حکومتشان گسترش یابد نقش آنها نیز کاهش می یابد و پس از طی دوره ی زمانی خود دلیل وجودی خویش را از دست می دهد. هوس اجتماعی راهی است برای بدست آوردن هویت اجتماعی. هوس اجتماعی درزمان بحران های اجتماعی گسترش می یابد و به عنوان شاخصی برای اندازه گیری بحران های اجتماعی بکار می رود.

مد: در جوامعی که فاصله میان طبقات آنهازیاد است، طبقات بالای جامعه سعی دارد با علامت های خاص خود نسبت به طبقات پایین تشخص یابد. طبیعی است که افرادی که در طبقات پایین ترند سعی می کنند با شناخت این علائم خودرا با آن سازگار ساخته و پایگاه خود را بالاتر نشان دهند. این فرایند طبقه به طبقه ادامه می یابد تا این علامت ها در کل جامعه گسترش یابد در این هنگام طبقات بالای جامعه در می یابند که باید در جست و جوی علائم و مد تازه ای برای خود باشند، در اینجاست که آنها دست به انتخاب جدیدی می زنند و مد تازه ای را می آفرینند

سبک زندگی: ماکس وبر می گوید که سبک زندگی افراد نشان دهنده ی منزلت اجتماعی آنهاست سبک زندگی در واقع مجموعه علایق اصلی زندگی یک فرد است که ممکن است عناصر مختلف آن دوره های زمانی متفاوتی داشته باشد.

آیین های جمعی و جنبش های اجتماعی: جنبش های اجتماعی یکرفتار یا حرکت اجتماعی نسبتا بادوام برای ترویج و یا ایجاد مقاومت در مقابل تغییر است این جنبش ها می توانند انقلابی، واپس گرا، اصلاحی باشند و دوره زمانی جنبش اجتماعی شامل سه مرحله است پیدایش، پذیرش، کاهش(جوادی یگانه و عباسی،1380).

منابع:

مور ویلبرت(1381)، تغییراجتماعی، ترجمه پرویز صالحی، تهران: انتشارات سمت

وبر ماکس،(1370)، شهر در گذر زمان، ترجمه شیوا کاویانی، تهران: شرکت سهامی انتشار

کومار کریشان(1381)، مدرنیزاسیون و صنعتی شدن، ترجمه منصور انصاری، در کتاب جامعه سنتی و جامعه مدرن ویراسته مالکوم واترز، تهران

واگو استفان،(1372) درآمدی بر تئوری ها و مدل های تغییرات اجتماعی، ترجمه احمد غروری زاد، تهران: موسسه انتشارات جهاد دانشگاهی

روشه گی، تغییرات اجتماعی، منصور وثوقی، تهران: نشر نی

جوادی یگانه محمد رضا و مهدی عباسی لاخانی، تغییرات اجتماعی برنامه ریزی شده، اداره کل تحقیق و توسعه صدا، مرداد1380

نظرات 1 + ارسال نظر
ایرجی راد 1390/02/08 ساعت 10:24 ب.ظ http://spencer.blogfa.com

سلام
از این که با وبلاگتون آشنا شدم خوشحالم.
از نظر من یکی از کارکردهای خیلی خوب وبلاگ همین پیدا کردن و ارتباط دوباره با دوستان.
برات آرزوی موفقیت دارم.

سلام دوست عزیر. از اینکه به وبلاگم سر زدی ممنونم

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد